در انزوای هیاهوی سلولهایتان سلام گرم و صمیمانه ما را بپذیرید . میدانم راه راه میله زندان طرح زیبایی نیست . و این را نیز میدانم که شما همواره با زشتی های این جامعه مرد سالار جنگیده اید . برایتان کوتاه و مختصر می نویسم . کمپین می تازد بر تازیان ، آنقدر از این حرکت با اصل و ریشه ترسیده اند که دیگر از هر زنی که بیرون از خانه میرود میترسند . میدانم چه سختی هایی را تحمل کرده اید . به شما که فکر میکنم دلم به حال خودم میسوزد اینچنن راسخ و ستوار ، پا برجا و ماندنی فریاد برابری را سر داده اید . کاش همه ما اینگونه بودیم .
زنان ایران در دل شما را میستایند و به هر شکلی سعی دارند نام شما را برای فرزندانشان معنی کنند . آنها می خواهند به تمام نا برابری ها نه بگویند و انسانی برابر باشند . دیگر نمیخواهند سمیه و مهدیه ای به وجود آید ، دیگر نمیخواهند چیزی به نام سنگسار بشنوند . این دختران که همان زیبا بانو های فردا هستند دیگر نمی خواهند مقتول یک ناآگاهی نابخردانه باشند. آنها آموخته اند که دیگر با توهمات نسل های قبلی باید مبارزه کنند . آنها کم کم به این باور میرسند که برابری حق انان است . و تمام این دانسته و خواسته ها را از شما اموخته اند . مبارزه ادامه دارد حتی اگر در بند باشیم . زنده باد برابری و آزادی
posted by زندانی سياسی آزاد بايد گردد @ ۱:۰۵ بعدازظهر
دبير کميته تحقيق و تفحص قوه قضائيه "عباس پاليزار" روز شنبه 87 افشاگری پشت پرده های مفاسد اقتصادی کشور زد. اين افشاگری ها که من از روی متن فيلم سخنرانی او استخراج کرده ام به اين شرح است: - يکی از اقايان علما آمد گفت يک پسرمعلول جسمی دارم و می خواهم يک موسسه توانبخشی بسازم که پسرم هم زير نظر خودم باشد. ما هم موسسه را ثبت کرديم. بعد آمد گفت که اقا من ساپورت مالی می خواهم فلان معدن سنگ دهبيد فارس را که بهترين معدن سنگ دنياست به من بدهيد. بعد از چند وقت گفت کم است معدن ديگری در زنجان را هم به من واگذار کنيد و تا به حال اين اقا چهار معدن را تصاحب کرده به بهانه ساپورت يک موسسه توانبخشی. در اين زمان دانشجويان با اصرار خواستند که نام اين شخص چيست. پاليزار گفت آيت الله امامی کاشانی (عضو شورای نگهبان و يکی از 4 امام جمعه موقت اما پای ثابت تهران) - آيت الله… آمدند نزد مقام رهبری گفتند که می خواهيم يک دانشگاه قضايی بسازيم برای خواهران در قم. مجوز داده شد. بلافاصله بعد از مجوز رفتند سراغ ساپورت مالی که بله کارخانه لاستيک دنا را مجوزش را بدهيد . آقای نعمت زاده هم گفت کارخانه را در ازای 126 ميليارد به شما واگذار می کنيم. در حالی که قيمت واقعی ان 600 ميليارد بود. بعد اين آقايان نامه نوشتند به نعمت زاده که تخفيف منظور فرماييد. بعد از بارها نامه نگاری برای گرفتن تخفيف، قيمت را از 600 ميليارد واقعی به 10 ميليارد رساندند. باز اقايان گفتند که ما پول نداريم. 80 درصدش را به اقساط می پردازيم. نعمت زاده قبول کرد. دوباره گفتند بيست درصد بقيه را هم الان نداريم بعد از فروش مستغلات کارخانه می پردازيم. خوب به همين راحتی اقای آيت الله کارخانه را صاحب شد و بعد از مدتی
افشاگری غافلگيرانه
http://www.archive.org/details/efshaghari
دبير کميته تحقيق و تفحص قوه قضائيه "عباس پاليزار" روز شنبه 87 افشاگری پشت پرده های مفاسد اقتصادی کشور زد. اين افشاگری ها که من از روی متن فيلم سخنرانی او استخراج کرده ام به اين شرح است: - يکی از اقايان علما آمد گفت يک پسرمعلول جسمی دارم و می خواهم يک موسسه توانبخشی بسازم که پسرم هم زير نظر خودم باشد. ما هم موسسه را ثبت کرديم. بعد آمد گفت که اقا من ساپورت مالی می خواهم فلان معدن سنگ دهبيد فارس را که بهترين معدن سنگ دنياست به من بدهيد. بعد از چند وقت گفت کم است معدن ديگری در زنجان را هم به من واگذار کنيد و تا به حال اين اقا چهار معدن را تصاحب کرده به بهانه ساپورت يک موسسه توانبخشی. در اين زمان دانشجويان با اصرار خواستند که نام اين شخص چيست. پاليزار گفت آيت الله امامی کاشانی (عضو شورای نگهبان و يکی از 4 امام جمعه موقت اما پای ثابت تهران) - آيت الله… آمدند نزد مقام رهبری گفتند که می خواهيم يک دانشگاه قضايی بسازيم برای خواهران در قم. مجوز داده شد. بلافاصله بعد از مجوز رفتند سراغ ساپورت مالی که بله کارخانه لاستيک دنا را مجوزش را بدهيد . آقای نعمت زاده هم گفت کارخانه را در ازای 126 ميليارد به شما واگذار می کنيم. در حالی که قيمت واقعی ان 600 ميليارد بود. بعد اين آقايان نامه نوشتند به نعمت زاده که تخفيف منظور فرماييد. بعد از بارها نامه نگاری برای گرفتن تخفيف، قيمت را از 600 ميليارد واقعی به 10 ميليارد رساندند. باز اقايان گفتند که ما پول نداريم. 80 درصدش را به اقساط می پردازيم. نعمت زاده قبول کرد. دوباره گفتند بيست درصد بقيه را هم الان نداريم بعد از فروش مستغلات کارخانه می پردازيم. خوب به همين راحتی اقای آيت الله کارخانه را صاحب شد و بعد از مدتی