زندانی سیاسی: لوزما افرادی که در زندان اوین هستند را نمیشود صرفا زندانی سیاسی خواند از جمله آقای ع.ف حقیقتا زندانی سیاسی حرمتی و احترامی بسیار خاص در افکار و اذهان عمومی دارد و ما نیز از نظر شرافت کاری میبایست حرمت این عزیزان را نگاه داریم. این روزها دوستان در مقابل روشهای بسیار جالب غافلگیر کننده ، مجبور اظهار نظرهایی میشوند که نه با واقعیت و نه با اصول دمکراتیک مبارزه همخوانی دارد برای این عزیزان که واقعا عزیز تر جان هستند نکاتی را با دست های حقیر خود یاد آوری میکنم ۱- جمهوری اسلامی از نخستین سال به قدرت رسیدن سعی در ایجاد تفرقه نه تنها در بین گروههای فعال بلکه حتی در داخل خود این گروهها نیز توانست تفرقه ایجاد کند و با حرکتی به ظاهر دمکراتیک که همه ما خوب میدانیم در پشت این حرکت به ظاهر دمکراتیک و اسلامی خون پدران من و شما خوابیده، توانست حرکت مردمی را به راحتی به سرقت برده و خود را بر مسند حکومت بگذارد ۲- در تمام این مدت افرادی با قصد و غرض ، افرادی نیز با سادگی بر این شعله افزوده اند تنها راه مقابله با این افراد ندادن اهمیت به نوشته ها کذایی آنان است امید دارم این نوشته ها گونه ای برداشت نشود که عزیزان فکر کنند بنده هم این خیانت را دارم انجام میدهم و شعله ای به شعله ها می افزایم بلکه تنها وظیفه خود به عنوان کوچکترین فعال و مدافع حقوق زندانیان سیاسی میدانم که این نکته را بگویم بجای حاشیه نشینی در این کار زار مبارزه بیاییم به دردها برسیم درد یعنی : 539 اسم که احمد آن را فریاد زد درد یعنی : احمد باطبی در بند بودن درد یعنی : موسوی خوئینی ها درد یعنی : مهرداد لهراسبی درد یعنی : نامه همسر خالد درد یعنی : ستاره دار شدن دانشجویان درد یعنی :تهدید شدن فاضل عزیزان درد یعنی : عزیز از دست رفته اکبر محمدی فیض مهدوی
درد یعنی: یکی نبودن درد یعنی: خانه ویران شده درد یعنی: منصور اصانلو درد یعنی: احمد سراجی درد یعنی: جهنمی به نام ترکیه درد یعنی: پریدن به نام یکدیگر درد یعنی:من جوان التماس یکی شدن کنم و به من بگویند تو هم مثل فلانی عزیزان هشداری بسیار مشخص : کرم استبداد اسلامی جای خود را به کرم استعمار خواهد داد اگر مبارزه ما اینگونه پیش رودو در پایان درد یعنی ایران |