گاهی چنان اتفاق میافتد که نمیتوان چیزی گفت جملات کلیشه ای را می گزارم کنار .
زمانی که پدر و مادرم از این دنیا رفتند هر خبر را به گونه شنیدم و دیدم .
غم آخرت باشد ما را در غم خود شریک بدان
حالا چند سال گذشته است . برادر مهربانم بهزاد عزیزم آن غم ، غم آخر من نبود و تمام آنهایی که میخواستند در غم من شریک باشند، شریک نشدند و تنها من ماندم تنهایی .
بهزاد عزیزم هیچ جمله ای را در خور ندارم که تو را آرام کند . حتی هیچ کار هم نمی توانم انجام دهم تا مر حمی به روی قلب زخم خورده ات باشد . برادر مهربانم استوار باش میدانم از هم دور هستیم اما یاد هایمان گره خورده است .مرد استوار دوستت داریم
مرد را اگر دردری باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است